سایه های شخصیتی
ما از چیزی رنج خواهیم برد که درونمان معادلش را حمل کنیم. فرض کنید در جمعی نشسته اید و کسی رد میشود و به هم با لحنی توهین آمیز میگوید : شما ها یه مشت دختر/ پسر لندهور و تن لش هستید. واکنشهای آدمهای اون جمع البته متفاوت خواهد بود. بعضی ها با تمسخر به او میگویند ” نه که خودت قدیسه شهری!!!”
بعضی ها اصلا توجهی نخواهند کرد….اما در شما اتفاق دیگری می افتد. به شدت بهم میریزید و سعی میکنید هر طور شده با یک پاسخ دندان شکن حساب طرف را کف دستش بگذارید.
پروفسور یونگ اینجا را دست گذاشته است که اگر سر یک موضوعی خیلی بهم ریختی، احتمالا از نظر درونی یا مبتلا بهش هستی یا سوابقی از ابتلای به آن داری وگرنه بنا نیست اینقدر واکنش درونی ( یا بیرونی) نشان بدهی.
فرض کنید کسی میگوید ” من هر کاری بکنم، خیانت تو کارم نخواهد بود” بعدش میبینی این آدم همه جا از زشتی خیانت داره صحبت میکنه و احتمالا موضوع اینه که نمیتونه تخمین بزنه که خیانت را کسانی انجام داده اند که مثل او، آدمیزاد بوده اند. هیچ ویژگی عجیب غریبی در خیانت پیشگی وجود نداره که آدمی، از آن مبرا و مصون باشه. شما باید از خیانت بدتان بیاید، درست ! ولی به آدم خائن که میرسید نمیتونید عقده گشایی کنید زیرا این امر، گره درونی شماست ! و این از حیرت آور ترین مکانیسمهای شخصیتی انسان است. من خودم حسودم ولی دائم حسادت شما به خودم را رصد میکنم و دلایل موید برای حسادت بقیه می یابم! من خسیسم ولی سالها تلاش میکنم ولخرج باشم ولی در واقع من همچنان خسیسم زیرا این ترس از خساست است که موجب میشود من اینقدر بخشنده باشم نه خود بخشندگی خالص.
نکته تلخ دیگر اینست که همه کسانی که این سایه های شخصیتی را در خود نمیبینند، آدمهایی را به زندگیشان جذب میکنند که عمدتا دارنده همین صفات یا برعکسش باشند. مثلا من ساده لوحی خودم را نمیخواهم ببینم و سعی میکنم زرنگ بازی دربیارم ولی دائم آدمهای زیادی زرنگ کلاهبردار تو زندگیم وول میزنند.
ادامه مطلب در وبسایت دکتر شیری
- ۹۱/۱۰/۱۳
وای این مطلبی که نوشتی منو بدجوری درگیر کرد...پس با این حساب اگه برای خوب بودن یا دروغ نگفتن یا خیانت نکردن یا هر اون چه که خوب هست تلاش کنیم، در حقیقت اون خصلتها رو داریم؟!
پ.ن: من از طریق مسیح با این وبلاگ آشنا شدم.