یه وقتایی هست ما چیزای بد رو در یکی میبینیم و اعتراض می کنیم..
شاید هم نقد کنیم (برای بهتر شدنش - اگه دوسش داریم)..
اما اکثر اوقات غافلیم که خودمون اون مشکل رو هم داریم...
کاش میتونستم چشم باز تر و فهم بهتری داشته باشم..
- ۰ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۱۳
یه وقتایی هست ما چیزای بد رو در یکی میبینیم و اعتراض می کنیم..
شاید هم نقد کنیم (برای بهتر شدنش - اگه دوسش داریم)..
اما اکثر اوقات غافلیم که خودمون اون مشکل رو هم داریم...
کاش میتونستم چشم باز تر و فهم بهتری داشته باشم..
گریز از کار و مسئولیت، تن آسایی و خویشتن پروری، به شوخی گرفتن مسائل جدی، در گرمخانه ی درون خزیدن و بی تکاپو به امید فردا نشستن؛
اینهاست پاسخ ما به مسائل روشنفکری قرن بیست و یکم.
از این حقیقت که روزگار نامساعد است، بهانه ای بزرگ برای توجیه کاهلی ها و سست عنصری ها می سازیم؛ بی آنکه یکدم به تأثیر کوشش آدمی در سرنوشت خود بیاندیشیم و بی آنکه برای کوششهای هنری و فرهنگی ارزش قائل شویم:
سستی نیازی به اندیشه ندارد
---
از مصطفی رحیمی با کمی تصرف
مقدمه مترجم برای کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر از ژان پل سارتر
جمله ای بسیار به جا از آندره ژید:
"تقریبا تشخیص اینکه ما یک احساس را داریم یا اینکه تظاهر به داشتنِ اون احساس می کنیم غیر ممکنه."
این جمله به تنهایی می تونه دنیای پر از احساس و بی ثبات خیلی هامون رو زیر سوال ببره.. واقعا یه لحظه بهش فکر کنیم.. به همه ی احساسامون..
ماهایی که بر اساس احساسات آبگوشتی خودمون تصمیم میگیریم و قضاوت می کنیم..
مثلا:
"از فلان چیز خوشم اومد" یا اینکه "انتظار دارم از خودم که از فلان چیز خوشم بیاد چون قابلیتش رو داره" یک نتیجه رو داره ( از اون چیز خوشحال شدن )
اما واقعا این احساس کی خالصه..؟
شاید بهتر باشه کمی تأمل کنیم وقتی داریم "احساسی" با یک موضوع برخورد میکنیم..