وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

مشخصات بلاگ
وبلاگ شخصی پسر آفتاب

وبلاگ شخصی پسر آفتاب
کاغذ پاره ها، خاطرات، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

طبقه بندی موضوعی

تنبلی

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ

وقتی در مورد تنبلی میشنوم معمولا شخصیتی چاق در ذهنم شکل می گیره و اون رو اونقدر از خودم و معیارهام دور می دونم که مطمئنم امکان نداره حتی یه ذره از تنبلیش به من سرایت کنه.. اما متاسفم که تمام عمر به خودم دروغ گفتم و میگم..

خیلی تنبلی کردم..

--

از سحرگاه ، که عندلیب بر شاخساران اذان گفت ، وضو ساختم از شبنم رازقی ...

در دل شوق وصال بود اما ، به بستن قامت چه عارفانه تنبلی کردم ...

 

مادر تمام دلش کف دستش بود همه عمر و تعارفم می کرد،

و من در به دست آوردن دلش چه کودکانه تنبلی کردم ...

 

در زدودن اشک از گونه های سرمازده پسرک فال فروش،

در دیدن رد رنج بر پیشانیش ، چه پدرانه تنبلی کردم ...

 

با هیاهوی شهر گلاویز شدم، بلکه کمی بیشتر از آنچه حقم بود نصیب ببرم و بردم ...

این تلاش و تکاپوی جانانه از یک سو ، و از سوی دیگر ، در طلب حلالیت و توبه چه شجاعانه تنبلی کردم ...

 

هر وقت دلم لرزید ...

اشکی به چشمم آمد ...

شبی بود و شعر و مهتابی ...

با تمام هوایی که به سر داشتم،

در گفتن دوستت دارم ، چه عاشقانه تنبلی کردم ...

 

--

متن از امیر علی نبویان

  • پسر آفتاب

نظرات  (۲)

  • شبنم رز سرخ
  • کاش میشد به کسی که دوستش داری بی بهونه لبخند زد,بدون اینکه توی چشماش احمق بحساب بیای...کاش... 
    منم متاسفم واقعا!

    برای خودم االبته بیشتر :دی
    پاسخ:
    همم... وقت تغییر هست البته ;)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی