وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

مشخصات بلاگ
وبلاگ شخصی پسر آفتاب

وبلاگ شخصی پسر آفتاب
کاغذ پاره ها، خاطرات، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

A nice music for listening.. (specialy while driving or riding a bus, taxi; and maybe a bike! ;)

Track: Hero
Artist: Family Of The Year
Album: Loma Vista & Boyhood(Movie)
Year: 2012
 

Lyrics:

Let me go
I don't wanna be your hero
I don't wanna be a big man
Just wanna fight with everyone else

Your masquerade
I don't wanna be a part of your parade
Everyone deserves a chance to
Walk with everyone else

While holding down
A job to keep my girl around
And maybe buy me some new strings
And her and I out on the weekends

And we can whisper things
Secrets from our American dreams
Baby needs some protection
But I'm a kid like everyone else

So let me go
I don't wanna be your hero
I don't wanna be a big man
I Just wanna fight like everyone else

Ooooohh

So let me go
I don't wanna be your hero
I don't wanna be a big man
I Just wanna fight with everyone else

Your masquerade
I don't wanna be a part of your parade
Everyone deserves a chance to
Walk with everyone else

--

Get it here

  • پسر آفتاب

وقتی در مورد تنبلی میشنوم معمولا شخصیتی چاق در ذهنم شکل می گیره و اون رو اونقدر از خودم و معیارهام دور می دونم که مطمئنم امکان نداره حتی یه ذره از تنبلیش به من سرایت کنه.. اما متاسفم که تمام عمر به خودم دروغ گفتم و میگم..

خیلی تنبلی کردم..

--

از سحرگاه ، که عندلیب بر شاخساران اذان گفت ، وضو ساختم از شبنم رازقی ...

در دل شوق وصال بود اما ، به بستن قامت چه عارفانه تنبلی کردم ...

 

مادر تمام دلش کف دستش بود همه عمر و تعارفم می کرد،

و من در به دست آوردن دلش چه کودکانه تنبلی کردم ...

 

در زدودن اشک از گونه های سرمازده پسرک فال فروش،

در دیدن رد رنج بر پیشانیش ، چه پدرانه تنبلی کردم ...

 

با هیاهوی شهر گلاویز شدم، بلکه کمی بیشتر از آنچه حقم بود نصیب ببرم و بردم ...

این تلاش و تکاپوی جانانه از یک سو ، و از سوی دیگر ، در طلب حلالیت و توبه چه شجاعانه تنبلی کردم ...

 

هر وقت دلم لرزید ...

اشکی به چشمم آمد ...

شبی بود و شعر و مهتابی ...

با تمام هوایی که به سر داشتم،

در گفتن دوستت دارم ، چه عاشقانه تنبلی کردم ...

 

--

متن از امیر علی نبویان

  • پسر آفتاب