وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

مشخصات بلاگ
وبلاگ شخصی پسر آفتاب

وبلاگ شخصی پسر آفتاب
کاغذ پاره ها، خاطرات، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

در چند دهه گذشته، افراد خوش‌شانس دنیای ما توانسته‌اند به خطرات زندگی در دنیایی با فراوانی خوراک بیش از حد (بیماری‌های چاقی و دیابت) پی برده و تلاش برای تغییر رژیم‌های غذایی ما را آغاز کنند. اما غالب ما هنوز درک نکرده‌ایم که اخبار با ذهن ما همان کاری را می‌کند که شکر با بدن‌های‌مان! هضم خبرها آسان است. رسانه‌ها به ما گازهای کوچکی از اخبار مبتذل و بی‌اهمیت می‌خورانند. هله‌هوله‌هایی که زندگی ما را تحت تاثیر قرار نمی‌دهند و به فکر کردن هم احتیاجی ندارند. به همین دلیل است که ما تقریبا هیچ‌گاه احساس سیری نمی‌کنیم.

برخلاف کتاب‌ها و مقالات طولانی مجلات (که به فکر کردن احتیاج دارند)، ما می‌توانیم کمیت نامحدودی از اخبار را ببلعیم که در واقع همان شکلات‌های خوش‌رنگ و لعاب برای مغز ما هستند. وضعیت امروز ما در برابر اطلاعات، همانند وضعیتی است که ۲۰ سال پیش در برابر غذا داشتیم. ما کم‌کم متوجه می‌شویم که اخبار تا چه حد می‌تواند مضر باشد.

--
http://1pezeshk.com/archives/2013/12/news-is-bad.html

  • پسر آفتاب

کاری که انسان بهتر از سایر کارها انجام می‌دهد، تفسیر تمام اطلاعات به گونه‌ای است که تمام نتیجه‌گیری‌های قبلی‌اش درست و صحیح پابرجا بمانند.
--

وارن بافت

  • پسر آفتاب

وب‌خوانی ما را به سوی خلاصه‌خوانی و بی‌توجهی به مطالب طولانی و عمیق کشانده است..

  • پسر آفتاب

بعضی وقتا، بعضی از ماها درونمون یک شخصیت ایده آل درست می کنیم که باید بهش برسیم یا باید اون باشیم. این شخصیت ایده آل، شامل ویژگی هایی هست که ما خیلی دلمون می خواد داشته باشیم، یا اینکه توی یه نفر دیدیم و اون رو الگوی خودمون قرار دادیم..
به هر صورت روی خودمون فشار زیادی میاریم که تبدیل بشیم به اون شخصیت ایده آل.. و کم کم فکر می کنیم که دیگه خودمون اون شخصیتِ ایده آل هستیم... و "خود"مون رو فراموش می کنیم یا در حاشیه قرار میگیره..

طیِ این جریان و تحت این فشارها، ماها اغلب، دو احساس متفاوت رو مدام تجربه می کنیم..
احساس حقارت و احساس غرور..
احساس حقارت و شکست برای اینکه نرسیدیم به اون چیزی که دنبالشیم و غرور، برای اینکه رسیدیم... این درگیری های شخصیتی و درونی گاهی اونقدر شدید میشن که ما بی نهایت خسته و کلافه میشیم.. (که گاهی برای فرار از خودمون راهی جز خودکشی به ذهنمون نمی رسه..)

مثلِ این مورد، هستن شخصیت های درونیِ دیگه ای که به ذهنم میرسه.. اما فعلا اگه همین یکی رو بررسی کنیم، (البته شاید ظاهرا این مورد به ما ربطی نداشته باشه!) اما خالی از لطف نیست فکر کردن بهش.. خیلی هامون و خیلی از اطرافیانمون دچارش هستن.. رسیدن به "شخصیت ایده آل" باعث می شه بعضی از عمل های ما خالص نباشه و صرفا برای اینکه خودمون رو راضی کنیم، مثلا عمل های خیر خواهانه انجام میدیم..
این احساس می تونه در عمق وجود ما نفوذ وحشتناکی داشته باشه..

---
بعد از یک بحث خوب با عبدالله

  • پسر آفتاب

گاهی کسی را دوست داریم اما او نمی فهمد..
گاهی کسی ما را دوست دارد اما ما نمی فهمیم..

پایان اول: خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم...!

پایان دوم: "ابراز دوستی" رو زیبا تر از "نیاز به آن دوستی" برداشت کنیم بهتره...
ابراز دوستی، و شاید در حالت کلی "احساسِ دوستی، نیازی به دوستیِ متقابل ندارد.." ما هستیم که نیاز رو بهش چسبوندیم..
البته شاید ابراز آن، درک و شعورِ متقابل بخواهد..!

اگر تو میل محبت کنی وگر نکنی،
من از روی تو نپیچم که مستحبِ منی
(سعدی)

  • پسر آفتاب