بازی با کلمات
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۳۲ ب.ظ
یکی از سرگمی هایی که همیشه دوست داشتم اینه که با کلمات بازی کنم..
مخصوصا ایهام در آوردن از کلمات بازی ذهنی خوبیه.
همین دیروز یکی از دوستان بهم میلی زده بود که عنوانش "نبرد" بود.
اما من قبل از اینکه شروع کنم میل رو بخونم ناخودآگاه کلمات جالبی از ذهنم رد شد..
- نَبَرد (جَنگ)
- نَبَرَد (پیروز نمی شود)
- نَبَرَد (آن شی را با خود نمی بَرد!)
- نَبُرَد (موفق به بُریدن نمی شود)
- نَبُردِ (پیروز نشده)
- نَبُردِ (نَبُر! دهَه!!) یا (نَبُر دیگه!!))
- نَبَردِ (نَبَر! دهَه!!) یا (نَبَر دیگه!!))
- نَبَردِ (پیروز نشو دیگه!) یا (پیروز نشو! دهَه!)
- نَبَردِ (صدای نَبَرد میاد)
- نَبَردُ (اون نَبَرد رو نگاه کن! (همراه با اشاره))
تقریبا هر روز دو سه کلمه، شعر یا جمله بازیچه ذهنم میشه.
حس می کنم وقتی دارم این کارو می کنم، ذهنم آدامس می خوره..
حس می کنم وقتی دارم این کارو می کنم، ذهنم آدامس می خوره..
این ویژگی خاص (داشتن ابهام)، در زبان فارسی خیلی مشهوده. نه فقط ابهام خود کلمات،
بلکه گاهی، جمله ها هم با عوض کردن کوچک ترین مکث و تاکید، معانی دیگری به خود می گیرن.
- ۹۱/۰۸/۰۲