وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

مشخصات بلاگ
وبلاگ شخصی پسر آفتاب

وبلاگ شخصی پسر آفتاب
کاغذ پاره ها، خاطرات، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

طبقه بندی موضوعی

آخرین جرعه جام

پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۱۷ ب.ظ

همه میپرسند :

چیست در زمزمه ی مبهم آب؟ 

چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ 

چیست در بازی آن ابر سپید 

روی این آبی آرام بلند 

که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوترها؟

چیست در کوشش بی حاصل موج ؟

چیست در خنده ی جام؟

که چندین ساعت ،

مات و مبهوت به آن می نگری ؟!


نه به ابر 

نه به آب

نه به برگ 

نه به این آبی آرام بلند 

نه به این خلوت خاموش کبوترها 

نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام 

من به این جمله نمی اندیشم .


من ، مناجان درختان را هنگام سحر 

رقص عطر گل یخ را با باد 

نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه

صحبت چلچله ها را با صبح 

نبض پاینده ی هستی را در گندم زار 

گردش رنگ و طراوت را در گونه ی گل ، 

همه را می شنوم می بینم .

من به این جمله نمی اندیشم .


به تو می اندیشم 

ای سراپا همه خوبی ،

تک و تنها به تو می اندیشم .

همه وقت همه جا 

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم .

تو بدان این را ، تنها تو بدان!

تو بیا 

تو بمان با من ، تنها تو بمان.


جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب 

من فدای تو ، به جای همه گلها تو بخند .

تو بخواه 

پاسخ چلچله ها را ، تو بگو .

قصه ی ابر هوا را ، تو بخوان.

تو بمان با من ، تنها تو بمان.

در دل ساغر هستی تو بجوش 

من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی ست ،

آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش .


فریدون مشیری

  • پسر آفتاب

فریدون مشیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی