وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

وبلاگ شخصی پسر آفتاب

کاغذ پاره ها، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

مشخصات بلاگ
وبلاگ شخصی پسر آفتاب

وبلاگ شخصی پسر آفتاب
کاغذ پاره ها، خاطرات، دست نوشته ها، تفکرات، علاقه ها و عقیده ها

طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

ترجیح می دهم مردم از چیزی که هستم

                                                  متنفر باشند،

 

تا اینکه عاشق چیزی شوند که نیستم.

 

----

Kurt Cobain

  • پسر آفتاب

بارها این جمله رو خوندم و دیدم و بارها از کنارش گذشتم.

اما بعضی وقتا، درست وقتی که فکر می کنی از چیزی مطمئنی،

اتفاقی میافته که می فهمی ممکنه اشتباه کرده باشی..

ای کاش همه بفهمیم که نمی تونیم انفدر از خودمون و تفکرمون مطمئن باشیم..
 


مشکل دنیا این است، که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند، در حالیکه دانایان، سرشار از شک و تردیدند.

برتراند راسل

  • پسر آفتاب

امروز را به باد سپردم.

 

امشب، کنار پنچره، بیدار مانده ام

دانم که بامداد،

            امروز دیگری را با خود می آورد

 

تا من دوباره آن را

بسپارمش به باد!

 

--

فریدون مشیری

  • پسر آفتاب

در یک روز بارانیِ بسیار زیبا در شیراز..

 

بید مجنون، زیر بال خود، پناهم داده بود!

در حریم خلوتی جان بخش، راهم داده بود.

 

تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید!

مسندی والاتر از ایوان شاهم داده بود.

 

 شاه بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ وقتِ خویش

یک چمن گل، تا افق، جای سپاهم داد بود

 

چتر گردون، سجده ها بر سایبانم برده بود

عطرپیچک، بوسه ها بر پیشگاهم داده بود!

 

آسمان، دریای آبی،

         ابرها، قوهای مست!

شوق یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود! ...

 

آه! ای آرامش جاوید!

             کی آیی به دست؟

 

آسمان، یک، لحظه، حالی دلبخواهم داده بود!

 

----

فریدون مشیری

  • پسر آفتاب

گاهی گر از ملالِ محبت برانمت،

دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

 

پیوندِ جان جداشدنی نیست، ماهِ من!

تن نیستی که جان دهم و وارهانمت...

 

---

شهریار

  • پسر آفتاب

خداوندا..

 

دو چشم اشکبار، روزیِ من کن

که دل را به اشک های روان خود، التیام بخشد.

 

پیش از آنکه اشک، خون گردد

و دندانها، سنگریزه شوند.

 

---

نیایش های پیامبر - گزینش دکتر محمود مهدوی دامغانی

ترجمه کمال الدین عزاب

  • پسر آفتاب

 

میخواهم  بگویم 

 

فقر  همه جا سر میکشد
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست 
فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ،
 ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست 
فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند 
فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود 
فقر ،  همه جا سر میکشد
 
فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست
فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است
 
---
دکتر علی شریعتی
 

 

 

  • پسر آفتاب